"حرکت ناگهانی²²"
حرکت ناگهانی پارت ۲۲
خلاصه که همو بغل کردن
ا.ت: اهم اهم ....کلا منو فراموش کردین نه؟« با تمسخر»
جیمین : عشقم مگه میشه تو رو فراموش کرد« لاس زدن»
ویو ا.ت:جیمین داشت نازمو میکشید که یهو ی تماسی به گوشی تعیونگ اومد خیلی دلم میخواست بدونم کی بود که انقدر استرس گرفت به مم نگاه کرد رفت به سمت بیرون . تو فکر و خیال بودم که باصدای جیمین به خودم اومدم
جیمین : عشقم به چی فکر میکنی؟
ا.ت: هیچی . ....فقط میشه واسم ی کاری بکنی؟!
جیمین: جون بخواه عشقم
ا.ت: میتونی از تهیونگ بپرسی کی بهش زنگ زده و چرا جلو من استرس گرفت وقتی فهمید فامیلیم جعئونه؟
جیمین: عشقم تهیونگ ؟ استرس؟ امکان نداره!
ا.ت: داری میگی دروغ میگم؟
جیمین: نه عشقم من کی همچین چیزی گفتم خواستم بگم که خیلی پیگیر تهیونگ نباش اون ی تختش کمه!
ا.ت: اما باید بهم بگی کی بهش زنگ زده
جیمین : عشقم فرشته کوچولوی من تو که میدونی چقدر دوست دارم اما واقعا این کار از دستم بر نمیاد قربونت بشم
ا.ت: اوفففف حداقل میتونی بگی کی برمیگردیم سئول؟
جیمین : اره پس فردا بر میگردیم
ا.ت: واقعاااا؟ «ذوق»
جیمین: اره عشقم!
ا.ت: باشه پس میشه اگه کاری نداری بریم بیرون دور بزنیم
جیمین: گفتم که تو جون بخواه .... کیه که بده؟« شوخیسه بچم خیلی شوخ طبعه»
ا.ت: خیلی خنده داری هه هه هه هه« تمسخر»
اصلا من قهرم
جیمین : هی خانم پارک با خودت چی فکر کردی که با اقای پارک اینطوری صحبت میکینی« با لحن کیوت و جدی»
ا.ت: خیل خوب بخشیده شدی
جیمین دست ات رو گرفت و ی بوسه پشت دستش کاشت و گفت
جیمین: مرسی متچکرم
ا.ت: خواهش حالت منو ببر بیرون
جیمین : چشم خانم« کلا حرفتش لاس زدنه لحنش»
ویو تهیونگ
داشتم به لاس زدن جیمین با ا.ت نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد وقتی مخاطب رو دیدم گفت یا حضرت عباسسسسسسسسسسس الان چه وقت زنگ زدن بود
نگاهم رو دادم به ا.تو یریع اونجا رو ترک کردم
مکالمه تلفنی»«»«»«»«»«»
تهیونگ : بله
جونگ کوک:....
خلاصه که همو بغل کردن
ا.ت: اهم اهم ....کلا منو فراموش کردین نه؟« با تمسخر»
جیمین : عشقم مگه میشه تو رو فراموش کرد« لاس زدن»
ویو ا.ت:جیمین داشت نازمو میکشید که یهو ی تماسی به گوشی تعیونگ اومد خیلی دلم میخواست بدونم کی بود که انقدر استرس گرفت به مم نگاه کرد رفت به سمت بیرون . تو فکر و خیال بودم که باصدای جیمین به خودم اومدم
جیمین : عشقم به چی فکر میکنی؟
ا.ت: هیچی . ....فقط میشه واسم ی کاری بکنی؟!
جیمین: جون بخواه عشقم
ا.ت: میتونی از تهیونگ بپرسی کی بهش زنگ زده و چرا جلو من استرس گرفت وقتی فهمید فامیلیم جعئونه؟
جیمین: عشقم تهیونگ ؟ استرس؟ امکان نداره!
ا.ت: داری میگی دروغ میگم؟
جیمین: نه عشقم من کی همچین چیزی گفتم خواستم بگم که خیلی پیگیر تهیونگ نباش اون ی تختش کمه!
ا.ت: اما باید بهم بگی کی بهش زنگ زده
جیمین : عشقم فرشته کوچولوی من تو که میدونی چقدر دوست دارم اما واقعا این کار از دستم بر نمیاد قربونت بشم
ا.ت: اوفففف حداقل میتونی بگی کی برمیگردیم سئول؟
جیمین : اره پس فردا بر میگردیم
ا.ت: واقعاااا؟ «ذوق»
جیمین: اره عشقم!
ا.ت: باشه پس میشه اگه کاری نداری بریم بیرون دور بزنیم
جیمین: گفتم که تو جون بخواه .... کیه که بده؟« شوخیسه بچم خیلی شوخ طبعه»
ا.ت: خیلی خنده داری هه هه هه هه« تمسخر»
اصلا من قهرم
جیمین : هی خانم پارک با خودت چی فکر کردی که با اقای پارک اینطوری صحبت میکینی« با لحن کیوت و جدی»
ا.ت: خیل خوب بخشیده شدی
جیمین دست ات رو گرفت و ی بوسه پشت دستش کاشت و گفت
جیمین: مرسی متچکرم
ا.ت: خواهش حالت منو ببر بیرون
جیمین : چشم خانم« کلا حرفتش لاس زدنه لحنش»
ویو تهیونگ
داشتم به لاس زدن جیمین با ا.ت نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد وقتی مخاطب رو دیدم گفت یا حضرت عباسسسسسسسسسسس الان چه وقت زنگ زدن بود
نگاهم رو دادم به ا.تو یریع اونجا رو ترک کردم
مکالمه تلفنی»«»«»«»«»«»
تهیونگ : بله
جونگ کوک:....
- ۵.۱k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط